پس از ۳ سال - آغازی با شعر
تقریبا میشه گفت ۳ سالی هست که اینجا چیزی ننوشتم. روزهای بسیار سختی رو گذروندم. از تاریکیها گذر کردم به روشنایی رسیدم. به تاریکی رفتم و این چرخه زندگی ادامه دارد.
طی یک سال اخیر اتفاقات زیادی برام رخ داد که با کسی پیرامون آنها چیز نگفتم. حقیقتا نه فقط یک سال اخیر بلکه طی این ۳ سال اتفاقات زیادی برایم افتاد. ناامیدیهای زیادی رو تجربه کردم. اما باید بگذریم از همه آنها همانطور که زمان در لحظه میکشد و متولد میکند.
هنوز همان میلاد سابق هستم، هنوز همون نوع موسیقی، کتاب و… و تفکر اما بهتر. تا جای ممکن هر روز کمی بهتر. گاهی هم در سکون قرار میگیرم.
مدت کوتاهی هست که همچون طفلی زبان بازکردم و اشعار سادهای را با دایره لغات محدودی که دارم مینویسم. از نوجوانی اینکار رو دوست داشتم و هر از گاهی چند خطی برای خودم یادداشت میکردم. اما اخیرا بسیار بیشتر. شاید به خاطر اتفاقات و شرایطی که تجربه کردم. و اصلا همین موضوع شعر نویسی باعث شد که مجدد به این خلوتگاه برگردم و نوشتن را دوباره شروع کنم.
سعی میکنم از این پس بیشتر بنویسم و شعرهای سادهام رو در اینجا به اشتراک بگذارم.