سفرِ دل
سالیان است سفری رفته دلِ پُر دردم
که از آن هیچ ندارم خبری در یادم
حزن و شادی ندارند و نداشتند، هرگز معنی
گر تو گویی نبوده است در این سینه از اول قلبی
دَم من از ازل است که زنجیر شده
نفسم قفل و کلیدش به دَمی نیست شده
لحظههایم همه دیریست که ثابت گشتند
زندگی چرخش تکراری خورشید شده
قرص و دارو نتواند که کنند درد من هرگز علاج
چون که خود دردم و درمان، نقطه پایان حیات
۱۴۰۲/۰۳/۰۶
پانویس: باید شفاف سازی کنم که بنده جزو آن دسته از افراد که تصور میکنند خورشید به دور زمین میچرخد نیستم. منظور از چرخش تکراری خورشید طلوع و غروب تکراری است.